پاریس را هرگز پایانی نیست
نویسنده: انریکه بیا ماتاس
ترجمه: صابر مقدمی
از متن کتاب پاریس را هرگز پایانی نیست:
یک روز روی پلهها با مارگریت دوراس روبهرو شدم ــ من درحال رفتن به اطاقم بودم و او درحال پایینآمدن از پلهها به قصد رفتن به خیابان ــ و ناگهان او مشتاق شد که بداند سرم را با چه وسیلهای گرم میکنم. و من کوشیدم خودم را درحال انجام کار مهمی نشان دهم و توضیح دادم که قصد دارم کتابی بنویسم که قصد جان همۀ خوانندگانش را میکند. مارگریت نگاه حیرتزدهای به من کرد، سراپا غرق شگفتی شد.
غروب یکی از روزهای ماه ژوئن ۱۹۷۴، مارگریت دوراس در رستورانی در خیابان سن بنوآ (آن وقتها که بارت تازه از چین برگشته بود و هوی روزانه پاریس رفتهرفته گرمتر میشد) از من سؤال کرد چه سرنوشت ادبی را ترجیح میدهم. پرسید: «مالارمه یا رمبو؟»
بهزعم پروست، گذشته نهتنها بادپا نیست بلکه از جایش جُم نمیخورد. پاریس نیز از این قاعده مستثنی نیست، هرگز آهنگ سفر نمیکند. و فراتر از آن جاوید و ابدی است، پاریس را پایانی نیست.



دیدگاهتان را بنویسید: